Rahe Kargar
O.R.W.I
Organization of Revolutionary Workers of Iran (Rahe Kargar)
به سايت سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) خوش آمديد.
پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲ برابر با  ۲۲ فوريه ۲۰۲۴
 
 برای انتشار مطالب در سايت با آدرس  orwi-info@rahekargar.net  و در موارد ديگر برای تماس با سازمان از;  public@rahekargar.net  استفاده کنید!
 
تاریخ انتشار :پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲  برابر با ۲۲ فوريه ۲۰۲۴

پیام تسلیت سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) ـ کانادا

 

یاد شرافت تفضلی، مادر تشیدها، گرامی باد!

 

این روزها فرزندها شصت هفتاد ساله میشوند؛ اگر که باشند، پدر و مادرها در خاک.

امروز، اینک مادری از محفل پنهانی مادران زندانیان سیاسی پیش، و مادران خاوران پس از انقلاب، در خاک می‌شود. اینجا در گورستان الگین میلز شمال تورونتو، که خاک‌ش شَرحه شَرحه شده است، بسکه این سالها عاشق به سینه‌اش سپردیم.

مادر شرافت تفضلی، مادرِ تشیدها، از ميان ما رخت بربست و رفت. مادری از سلاله‌ی مادرانی چون مادر آنا رنجبر، مادرِ رضائی‌ها، مادرِ پنجه‌‌شاهی‌ها، مادرِ بهکیش‌ها، و مادرِ..، و مادرِ…، و مادرِ…، و این کهکشان خاموشی نداشت و ندارد. مادرانی که نسل ما اسم و رسم‌شان را دست به دست به هم سپرد، و رد خون و دادخواهی رساند به مادران کیان‌های پیرفلک و ژیناهای امینی. چه قوس قزحی از عاشقان بی‌پروای فرزندانِ بی پروا.

ما امروز، اینجا «شرافت»ی به آغوش زمین می‌سپاریم که شرافت مادرانگی‌ست، و آبروی فضیلت و تفضل.

شرافت تفضلی؛ مادرِ تشیدها، مبارزان به ثمر رساندن آزادی و آزاده‌گی، و برپا داشتن عدالت مردمی، دهه‌ها سالک جاده‌های عشق بود. جاده‌هائی‌که او را از تهران به شیراز و مشهد میرساند، به اشتیاق و شور دیدار پسران اسیرش در زندانهای استبداد سلطنتی. اما افسوس و دریغ که عمر نسیم آزادی در سرزمین ما کوتاه، و خرناسه‌های دیو اسارت و استبداد تا انقراض عالم، و اندک زمانی پس از واژگونی خودکامگی سلطنت، و رهایی زندانیان سیاسی بر شانه‌های مردم، بسیاری‌شان منجمله فرزندان تشیدها این بار اسیر استبداد دینی ولایت اسلامی شدند. در آغاز دهه‌ی شصت و جاخوش کردن خفاشانی که حاکم شده بودند، و در کوران بگیر و ببندها، یک فرزندشان فراری، و علیرضا و نیلوفر تنها دختر ۱۴ ساله‌شان هم گرفتار می‌شوند. دستگیری و تیرباران نیلوفر در نیمه‌ی اول دهه‌ی شصت، و اعدام علیرضا در تابستان کشی ۶۷، رنج‌های التیام نیافته را صد چندان و زخم‌های کهنه را ناسورتر میکند.

اما چه می‌توان کرد؟ زنده ماندن را باید زندگی کرد. مادر تشید لحظه‌هائی که در سیر و سفری ذهنی و عاشقانه میرفت به گذشته، و از علی محمد مجاهدش که در فراغش میسوخت میگفت و علیرضای کمونیستش که سربدار تابستان ۶۷ شد، پر صلابت میشد. به نیلوفر چهارده پانزده ساله‌اش که میرسید، که تن نیلوفری‌ش تیرباران سربهای استبداد دینی شد، و باکره‌گی‌اش تیرباران شقاوت و واپس‌مانده‌گی عصر شتر چرانی، بخود می‌پیچید، چهره‌اش مهتابی میشد و چشمانش نورباران اشک. و اگر بودی و میدیدی و می‌شنیدی، میخواستی که جامه بدری و زار بگریی.

مادر، دهن گرمی داشت. بذله‌گوئی‌اش کمی از طنز‌پرداز حرفه‌ای نداشت. از سفر مکه‌اش که میگفت که برای التیام درد جانکاه نیلوفر رفته بودند، نمیدانستی بگریی یا بخندی. مادر و مهندس عباس تشید، پدر تشیدها، نقل می‌کردند هر جا و هر لحظه زیر نگاه گزمه‌های حکومتی بودند، تعقیب‌شان میکرده‌اند که اگر احیاناً ملاقاتی با پسر فراری‌شان داشتند، دستگیرش کنند. مادر نقل میکرد در کاروانی که بودند جواب زن‌هايی را که میدانست حکومتی‌اند میداد، و همین قضیه، و کلا آن سفر باعث شده بود که از فرودگاه یکراست ببرندشان اوین و چندین ماه در سلول اسیر باشند.

پس از اعدام‌های دهه‌ی شصت و تابستان ۶۷، و تداوم خفقان حاکم، و آزار بازماندگان، خانواده‌ی تشید به خارج کوچ میکنند(پناه می برند)، و روزهای تنهایی و غربت را با خاطره‌های فرزندان از دست رفته، و با امید به مهر «امید» بجا مانده، به پایان میرسانند. نامش جاودان.

 

پیام سازمان کارگران انقلابی ایران (راه کارگر) ـ کانادا

پنجشنبه ۳ اسفند ۱۴۰۲ برابر با  ۲۲ فوريه ۲۰۲۴

مطلب فوق را میتوانید مستقیم به یکی از شبکه های جتماعی زیر که عضوآنها هستید ارسال کنید:  

تمامی حقوق برای سازمان کارگران انقلابی ايران (راه کارگر) محفوظ است. 2024 ©